loading...

خودم و بس:)

در مسیر بهتر بودن

بازدید : 698
پنجشنبه 10 ارديبهشت 1399 زمان : 10:38

چند ماه قبل یکی از بهترین دوستان خوابگاهیم از اهواز اومده بود برای اولین مرتبه بود که شهرم رو میدید و با خاطره‌ی خوش رفت .حالا امشب که به بابامیگفتم بابا بعد از کرونا منم چند روز مرخصی بگیرم وبرم اهواز خونه‌ی دوستم، با خنده گفت خب منم همراهت مییام تنها نباشی:) گفتم بابایی خب منم مجردی برم دیگه من دوستم رو میشناسم خودتم دیدیش دیگه:((( چطور این همه راه تا دانشگاه تنها بودم حالا هم برم :(( گفت بابا جون مریم من دخترم رو میشناسم دوستت هم دیدم ولی خانواده اونها رو نمیشناسم ؛تو باید همیشه حواست جمع باشه و زیرک باشی قرار نیست هر کاری دیگران انجام میدن حواس تو رو پرت کنه و بخوای انجام بدی ، این زمونه باید فوق العاده هوشیار باشی این رو چندین بار بهت گفتم و با خنده دوباره بعد از سماجت من گفت زبونم از دست تو مو دراورد بابا😄 ،همه موهامم از دست تو سفید شد😁 خوبه یک دختر من بیشتر ندارم چرا این قدر بچه بعضی وقت‌ها سمج بازی در مییاری🙄 :( گفتم تنها نه :(بعد از اینکه بابام خوابید دیدم واقعا راست میگه من حتی باید حواسم به نزدیک ترین ادمهای اطرافم باشه ، نمیگم شکاک یا بد بین باشم نه ! بلکه محتاط تر باشم و یک جایی برای نبودنشون در ذهنم به هر دلیلی قرار بدم .

مظلومان تا ابد مظلوم باقی نمی‌مانند
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 1

آمار سایت
  • کل مطالب : <-BlogPostsCount->
  • کل نظرات : <-BlogCommentsCount->
  • افراد آنلاین : <-OnlineVisitors->
  • تعداد اعضا : <-BlogUsersCount->
  • بازدید امروز : <-TodayVisits->
  • بازدید کننده امروز : <-TodayVisitors->
  • باردید دیروز : <-YesterdayVisits->
  • بازدید کننده دیروز : <-YesterdayVisitors->
  • گوگل امروز : <-TodayGoogleEntrance->
  • گوگل دیروز : <-YesterdayGoogleEntrance->
  • بازدید هفته : <-WeekVisits->
  • بازدید ماه : <-MonthVisits->
  • بازدید سال : <-YearVisits->
  • بازدید کلی : <-AllVisits->
  • کدهای اختصاصی